26

از دیدار پدربزرگ و خاله و دایی بازگشته ام و چقدر خوب است که آدم انسان هایی را داشته باشد که بی ترس بهشان احساس تعلق بکند و نگران نباشد که دوستش دارند یا نه و مطمئن باشد که هیچ وقت قرار نیست حمایتشان را از تو دریغ کنند و همیشه پشتت هستند و اینها وابستگی های هر آدمی هستند و من اگر بخواهم یک بار دیگر وابستگی هایم را شر کنم حتمن اینها کل کاغذ آچار را می گیرند. و الان دیگی بزرگ از آش گندم در خانه ی ما قرار دارد که برای هر کاسه اش برنامه دارم و می خواهم بنشینم درست و حسابی با آنها صحبت کنم و ازشان بپرسم آخر ای کاسه های آش خوب؟ در زمان های دیگر کجایید و حتمن باید صبر کنیم که محرم شود تا شما خوشمزه ها پیدا شوید؟ و الان آهسته آهسته بیایید بروید توی حلقم. و راستی کسی می داند که به این شله زردهایی که زرد نیست و سفید است چه می گویند؟آیا نام اینها شله زرد سفید است؟

نظرات 3 + ارسال نظر
حوله یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:05 ب.ظ

دیوونه چه با مزه مینویسی ، آخرش یکی نزیک به خودم پیدا کردم ، ادامه بده تو میتونی

مهدی یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:06 ب.ظ http://hereyes.blogsky.com

شله زرد سفید برفی میگن بهشون

گربه تنها سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:50 ب.ظ

شیر برنج

نع
فرق داره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد