50

فی الواقع احساس دلگرفتگی مفرط می کنم البته فکر نکنید که به عصر جمعه ربط دارد ها نع..من اصلن به عصر جمعه اتقاد ندارم و حتا می خواهم بگویم که غروب های جمعه ی کمی بوده که دلم بگیرد.یعنی می خواهم بگویم که مهم نیست چه وقت باشد حتا ممکن است دم ظهر سه شنبه عصر جمعه ی من باشد و هر روزی که دل احساس بی کسی کند عصر جمعه است و چنین دل بی در و پیکری دارم و شکر خدای مهربان که هیچ چیزش ملوم نیست و باید یک جایی هم باشد که دل گرفته ها به آنجا بروند و دلشان باز شود و من فکر می کنم برای دل باز شدگی یک بغل یا شانه فقط لازم است.

نظرات 2 + ارسال نظر
ماتریونا یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:32 ب.ظ

بچه که بودم جمعه ها از صب تا شب بازی میکردم در نتیجه هیچ وخت مشق نمینوشتم. عصر جمعه هم چون به کتک فرداش فکر میکردم طبیعتا خیلی غمگین بودم!

خسته نباشی کلن:))

گربه تنها چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:15 ب.ظ

این بغل و شونه خیلی خوبه
چه سرت را بذاری رو شونه ... یا کسی سرش را بذاره روی شونت
فرق نمیکنه ... کلا خوبه

هووووووووم
خیلی:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد