59

یادت می آید گفتم آی مخاطب خاص یواش؟ ممنونم که چهار نعل در دلم تاختی و آن را له کردی
یادت نمی آید که گفتم بعد ازمدت ها در دلم پا گذاشته ای..اگر یادت بود که اینگونه نمی رفتی
و حتما یادت هست که گفتم به تنهایی خو گرفته بودم...حتما با خودت فکر کردی خو گرفتن به تنهاییِ دوباره برایم آسانتر است
یادت هست گفتم دلم نوپاست؟تاتی تاتی می کند؟رویش پا نگذار؟ شرمنده ی این همه پا گذاشتن هایت شدم که!
ممنونم که کنارش نبودی،که دستش را نگرفتی،که جلویش سنگ انداختی تا محکم به زمین بخورد
او محتاج آرامش بود و تو خوب آرامش را از او دریغ کردی،ناز شستت!
او دنبال بهانه بود و تو بهانه اش شده بودی برای زندگی و امید داشتن
شرمنده کردی مرا،خوب بهانه را گرفتی
من گفتم تخته گاز نرو و تو بابیشترین سرعت دلم را شکستی
هوای این دل بی دل را نداشتی
جرعه ای امید می خواست،تشنه اش گذاشتی
سر سوزنی تعلق می خواست، دریغ کردی
محتاج دلگرمی بود و تو سرما رابه او هدیه کردی
همپایش نبودی..همپایش نبودی

نظرات 2 + ارسال نظر
عارف سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:48 ب.ظ

بغل پلیز

ما گشته ایم
یافت می نشود.

گربه تنها چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:30 ب.ظ

گربه که گریه نمیکنه:دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد