امروز دو تا فانتزی داشتم که خیر سرم فانتزی اش را داشتم و تخمش را
نداشتم.بله یک چنین انسان بدون تخمی هستم و می خواستم بروم دم یکی از این
شعب رای گیری با خودکاری در دست و بگویم برای کمک آمده ام تعرفه هایتان را
بیاورید پر کنم فقط زود بگویید کی رای آورده که خیلی کار دارم. و دیگر
اینکه می خواستم راه بیفتم و به تک تک شعب بروم و مسئولین آنجا را خفت کنم
که چه کسی رای آورده است آیا. ولی ترسیدم حتی اگر من را نگیرند مرا به
دیوانه خانه بفرستند و فکر کنند کسمخ شده ام. البته اگر فکر هم می کردند
درست بود ولی همه چیز را نباید همگان بدانند. و امروز دوباره شروع کرده ام
به خواندن عقاید یک دلقک و عجیب است به مقدار خیلی زیادی با او احساس
نزدیکی می کنم و درکش می کنم در حالی که دفعات قبل که می خواندم اینجور
نبود.آیا دارم تبدیل به دلقکی مست می شوم؟
دخترم تو قبلنا خیلی با تربیت تر بودیا
بودم:))
گذشت