99

برادر هپاتیت داشت.
برادر مردنی بود.
برادر اگر کبد پیوندی می گرفت نمی مرد.
برادر پول نداشت.
سهم ارثی داشت از پدرش.
نابرادر به او گفت:سهم ارثت را به نام من کن تا پول پیوندت را بدهم.
برادر در اوج مریضی سهم ارث را به نام او کرد.
نابرادر پول پیوند را نداد
برادر مُرد.
نابرادر با همسر و فرزاندانش در خانه ی مادر و پیش او زندگی می کردند.
نابرادر گفت من دو سهم از این خانه دارم.
نابرادر به زور مادر را از خانه بیرون کرد.
مادر هر روز بین فرزاندانش پاسکاری می شود.
دنیا خیلی گند است:|

نظرات 4 + ارسال نظر
ehsan شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:37 ق.ظ http://etesab.blogfa.com

salam rozeton bekhir,ajab comment tahdid amizi bod,mishe bishtar tozih bedin

کپی پیست کردن مطلب دیگران خوب نیست به زعم من

Hamid دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:33 ق.ظ

روزی گرگی از کمر درون تله ای گرفتار شده بود و به زمین و زمان فحش میداد که این چه وضعیتی است و چرا باید بدترین بلاها نصیب من بشود. در همین احوال بود که سر و صدای او نظر روباهی را به خود جلب کرد. روباه گرگ را که در دام دید، نگاهی به اطراف انداخت و از پشت سر گرگ به او نزدیک شد و گرگ را ... گرگ در همان لحظاتی که نمیدانست از شدت درد ناله کند یا از پستی روزگار، به دام افتادن خودش را شکر میکرد و به روباه می گفت تندتر...
آری این چنین است که اگر تا کمر به جایی فرو شدی، شکر کنی و دم بر نیاوری چرا که بیهوده خودت را خسته می کنی و فروتر میروی.
شکر بی شیون کن که اگر از شکر کردن نیز معجزه ای رخ ندهد، از نجوای شکر تو روبهکی به سراغت نخواهد آمد...

ینی باس کلن شل کرد؟:)))

سرنگونی طلب دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:45 ق.ظ

مرسی از تلاشت و به نظرم بسیار جالب بود هر چند حتی بقول دوستانی تکراری ولی مهم تلاش و افکار زیبائی در رابطه با ظلم و تحقیری ست که بر جامعه ما فرود میآید و در واقع هیچ صدائی نیست برای روشنگری و قیام .
در همه حال لعنت بر خمینی

تکراری نبود برای من
واقعیتیه که بغل گوشم اتفاق افتاده

گربه تنها یکشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:29 ب.ظ

گاهی اوقات گنده ... ولی بیشتر اوقات گه هستش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد