دیده اید حسابدارها در پایان هر سال مالی حساب های موقت را می بندند؟ابتدا ترازآزمایشی می گیرند و بدهکار و بستانکار را مشخص می کنند؟سپس ترازنامه را تکمیل می کنند و تکلیف دارایی ها و بدهی ها را مشخص می کنند؟دیده اید دو طرف ترازنامه باید مساوی شود؟در زندگی هم باید همین جور باشد با این تفاوت که هر روز پایان سال زندگیست.هر روز باید حساب های موقت را بست. و حساب ها را اصلاح کرد از کجا معلوم که فردایی باشد تا بتوان به حساب ها رسیدگی کرد؟باید حساب دارایی ها و بدهی های زندگی را داشت.باید مخاطب خاصی که دیگر نیست را در یک حساب موقت انداخت و با حساب خلاصه سود و زیان بست.البته برای من که زیان خالص حساب میشد او را نمی دانم!در تراز آزمایشی زندگی ام تنها بدهکاریم به مادرم است و بستانکار بقیه دور و بری هایم هستم.البته شاید سیستم حسابداریمان با هم فرق کند و آنها فکر کنند من به آنها بدهکارم.ممکن است حق داشته باشند.باید رسیدگی کنم! هرچه حساب می کنم دو طرف ترازنامه ی زندگیم مساوی نمی شود. یا به زندگیم بدهکارم یا خدا آن وسط ها اختلاس کرده است.راستی خدا...من به تو بدهکارم یا بستانکار؟شاید هم تو صاحب سرمایه ای.