126

یک دفعه دیدم که از خودم جدا شده ام و با سرعت موشک های دور برد دارم صاف به طرف آسمان می روم.من برای مردنم زود بود که!تازه شام خورده بودم.العان مادرم بیاید من را بدون روح ببیند چه می کند؟سکته می کند از ترس.تازه چهلم پدرش و عمه اش و سال عمویش و نوه ی عمویش امشب بوده است.منظورم این است که خداوند به طرز مبسوطی در ما فرو کرده و بیرون نمی آورد به حول و قوه اش.حالا من هم بمیرم؟نمی شود که!یک دفعه یکی شتلق توی گوشم زد و گفت:خره.نمرده ای که.داری به عرش می روی.اثرات آبگوشتی است که خورده ای نامردِ تنهاخور.می مردی یک لقمه جا می گذاشتی ما هم می زدیم؟چه می توانستم بگویم جز اینکه به سبک پسرعمه زا بگویم هاع؟همین طور به سان جت می رفتم که سر راهم ساختمان هایی دیدم هزاران طبقه. دیده اید خدا جوابمان را نمی دهد؟زده است به بساز بفروشی.دیده اید هرچه پیامبرانش را قسم می دهید فایده ندارد؟ازشان بیگاری می کشد.خودم ممد را دیدم که داشت آجر پرت می کرد.بدبخت ها انقدر خسته می شوند که دیگر کونِ برآورده کردن خواسته های ما را ندارند که.در همین سیرکردن ها بودم که یک دفعه با کون به بدنم سقوط کردم و فهمیدم آبگوشت را نباید تنها خورد.باید کمی برای فرشتگان نگه داشت.وگرنه بالا می برندت و با کون زمینت می زنند.

نظرات 4 + ارسال نظر
علیرضا پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:25 ب.ظ http://ghostdog.ir/fa/

بازم خوبه با کون به بدن خودت سقوط کردی...

خدا رو شکر کسی خونمون نبود
مثلن تصور کن با کون به بدن خوائرم سقوط می کردم

علیرضا جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:42 ب.ظ http://ghostdog.ir/fa/

دو روح در یه کون می شدید....

خعلی هم خوب

علی بالا جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 05:23 ب.ظ http://yorgun.blogfa.com/

سفرنامه عرش نامه ت رو بنویس:)))
کس دیگه ای رو ندیدی؟ میکائیلی، جبرئیلی، اسرافیلی؟:)))

نع:)))))))))
همشون قهر بودن به خاطر آبگوشت

گربه تنها جمعه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:15 ق.ظ

نوش جونت .... البته اینی که زمین خوردی را نمیگم ....آبگوشت را میگم

:)))))))))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد