فی الواقع یک مخ داشتم که آن هم با درس خواندن به حول و قوه ی الاهی ترکید و نمی دانم چه رابطه ای است بین کون و مغزم.بدین صورت که وقتی یکی را تنگ می کنم آن یکی گشاد می شود و برعکس.منظورم این است که العان یک عدد مخ ترکیده ی به گا رفته ی عظمایی هستم که در اصل نیستم.بله به همین صورتِ بود و نبودم. راستش را بخواهید نمی دانم چرا وقتی که درس دارم بیشتر به نت می رسم و بیشتر جذاب است برایم و هعی می خواهم زمان استراحتم برسد و بپرم پای نت .از من می شنوید هیچ وقت برای درس خواندنتان تا سه روز جلوتر برنامه ریزی نکنید.چون در آن صورت اول به مادرتان پیشنهاد کارّ دوباره می شود و باید شما غذا درست کنید بعد هم کار خودتان زیاد می شود و مجبورید علاوه بر عصر صبح هم سر کار بروید و بعد هم که نگاه به برنامه ی کلاسیتان می کنید فقط می توانید با لحن جنس در فرندز بگویید او مای گاد و به فاک بروید.و امروز فهمستم که بعضی ها هستند که نات اونلی کسکشند بات آلسو بی شعور هم هستند و حشمت و مستر از آنها بیشتر می فهمند حتاع و العان حوصله ندارم دلیل کسکشی و بی شعوری بعضی ها را توضیح دهم و العان فقط می خواستم فقط نات اونلی و بات آلسو را در نوشته ام بیاورم که موفق شدم.
وااااااااااااااو
فقط همین
کف کردم!
چرا؟
موقعی که درس داری حتی تبلیغ های تلویزیون هم جالب میشه ... و خواب بسیار شیرین ... منم هنوز علتش را نفهمیدم
دیقن:)))))))