135

نمی دانم این حافظه ی شلم شوربا به چه کسی رفته است و باید بگویم حافظه ای دارم به شدت تخمی.و اگر العان نوتی از یکی بخوانم و خوشم بیاید یا کتابی بخوانم و خوشم بیاید تا آخر عمر یادم می ماند اما امان از آدم ها.شصت بار جلویم قدم رو بروند،شصت بار اسمشان را به من بگویند،نه اسم یادم می ماند،نه رسم.حافظه ی خواندنی خوبی دارم اما حافظه تصویریم ریده است.بدین صورت که هیچ وقت فلان لباس قشنگ را ندیدم بر تن کسی یا هیچ وقت نفهمیدم که خانه ی فلانی با دفعه ی قبل چه فرقی کرده است و مع الاسف مردم به من می گویند شوت و مرا شوت لقب می دهند و حتا دیده ام که به من می خندند.بروید معنویاتتان را قوی کنید عزیزانم.مثل من باطن بین باشید.ظاهر بین های عنِ خنده کننده ی خر.
نظرات 2 + ارسال نظر
فراری چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:56 ق.ظ

خیلی مسخره س یه ساعت با یکی حرف میزنه آدم تو دانشگاه مثلا ، بعد یکی دیگه میاد میگه فلانی با بلوز ِ فلان رنگ کی بود؟ وقتی اخم میکنی میگی: کی!!؟ فک میکنن داری میپیچونی!

ها
هم اونا فک می کنن می پیچونی
هم به خود عادم احساس خنگی مفرط دس میده:|

ساسان پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:41 ب.ظ http://medenevis.wordpress.com/

یکی از تاثیراتت این "ها"ها بودن!!!
در لحظه هست به نظرم این مشکل!

مشکل نیس که
خیلیم خوبه:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد