145

هــــــــــی آقا.زمان خاتمی اینجور نبود که!باران می بارید از آسمان تشت تشت.برف می بارید اندازه ی توپ بسکتبال.هــــــــــی یادش به خیر.زمان خاتمی انقدر انسان ها دچار بی بغل بودگی نبودند که! هر وقت هوای بغل مخاطب خاصت را می کردی جلوی چشمت با دستانی باز ظاهر می شد.کافی بود دو قدم برداری تا بپری توی بغلش.زمان خاتمی فاصله ها انقدر زیاد نبود که.فاصله ی خانه ی ما تا خانه ی مخاطب یک ثانیه بود هرچند هزار کیلومتر. و العان فاصله هزار کیلومتر است هر چند یک ثانیه.

نظرات 4 + ارسال نظر
عارف یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:37 ق.ظ

بی بغلگی بعد دردی عست

هاع
خیلی

پوریا پرانا یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:02 ب.ظ http://s-pourya-salehi.mihanblog.com

الهی من قربون نوشتنت بشم رفیق ِ خوب
تورا باید لینک کرد

قربون خودت پوریا:*
ولی
تو را باید کتک زد:دی

ساسان دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:28 ب.ظ http://medenevis.wordpress.com/

این جمله آخر یک ثانیه اونقدو اونقد یک ثانیه
منو یاد فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی غلامعلی حداد عادل تو کتاب ادبیات دبیرستان انداخت نمیدونم چرا!

ذهنت خیلی خلاقه:)))))))

گربه تنها جمعه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:08 ب.ظ

از همین فاصله محکم بغلت میکنم و یه ماچ آبدار خیس از اون لپات میکنم تا نیاز بغل و بوست پر بشه
بیشتر از لپت هم پیش نمیرم ... پر رو نشو

عه عه عه
برو اونور:دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد