164

به هر طرف که نگاه می کنم جای خالی ات توی چشم می زند.مثل سوزن در قلبم فرو می رود جای خالی ات.به راست نگاه می کنم جای خالی ات برایم زبان درازی می کند.به چپ نگاه می کنم برایم شیشکی می بندد جای خالی ات.به جلو خیره می شوم شکلک در می اورد لامصّب.به پشت نگاه می کنم جای خالی ات آلتش را در آورده و می خواهد در خاطراتم فرو کند و مرا به گا بدهد.باید قاب کنم جای خالی ات را.باید اول قابش کنم و یک دل سیر نگاهش کنم و بعد توی انباری قلبم دفنش کنم.تا با شیطنت هایش مرا به گا ندهد.کاش میشد جای خالی ات را بسوزانم.حیف که حاهای خالی مانده همیشه نسوزند و می سوزانند فقط.
نظرات 1 + ارسال نظر
گربه تنها یکشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:37 ب.ظ

ما که به سوختن عادت کردیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد