170

بیایم لب پنجره بنشینم هی سیگار بکشم هی به کوچه زل بزنم هی به تو فکر کنم دوباره هی به کوچه زل بزنم تا تو رد شوی ازش.باید خاک کوچه ای که تو رد می شوی ازش را سرمه ی چشم کنم.انقدر منتظر بمانم تا تو رد شوی.بعد بپرم از پنجره پایین،دنبالت بدوم.هی من بدوم هی تو با راه رفتنت دورتر شوی.هی دستانم را به سمتت دراز کنم و هی بهت نرسم.انقدر با قدم هایم بپرم تا به چند قدمیت برسم.نگاه تنفربارت را ببینم و در آن تصمیمم عوض شود،بهت برسم،پخش زمینت کنم،پایم را روی سرت بگذارم تا مغزت از گوشهایت بزند بیرون.همینطور بروم،بروم تا نقطه شوم.تمام شوم بی تو.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد