تا به حال آغوش بی جنبه ی طلبکار دیده اید؟خوب حقیقتش را بخواهید من دیده ام.یک بار فقط کافیست تا گوش کند که آقامون داریوش می خواند: هر شب هرم دستاتو به آغوشم بدهکارم.از فردایش هی توی سرم می زند.هی من را توسری خورده می کند،هی می گوید:هووووووووووی خره یادت باشدها!هرم دستاشو به من بدهکاری.آغوش است دیگر.خر است.نمی فهمد که اگر خالی مانده است برای خودش بهتر است.برایش بهتر است تا با بشکه پر شود و با بعضی های معلوم الحال پر نشود.هی می گوید هرم دستاشو به من بده.آخر هرم دستاشو کجا بیاورم من توی این بی بضاعت بودگی؟هاع؟دور نیست روزی که از دست این طلبکاری هایش تو سری خورده شده بعد بترکم و بمیرم و پس از مردن موتاد شده و سر از جوب های کنار خیابان درآورم و شهرداری بیاید من را جمع کند و در بیابان بریزد.حالا که فکرش را می کنم می بینم خودم سر به بیابان بگذارم راحت تر است.شهرداری هم به زحمت نمی افتد.چهره ی شهر هم با یک آدم بدهکار که دست های طرفش را کم دارد زشت نمی شود شهرداری هم می تواند به بقیه ی زیباسازی هایش برسد.به تخمش که یکی از بی بغلی سر به بیابان گذاشته است.
فی الواقع هوا به مانند خرماپزان گرم است با این تفاوت که دیگر خرما پزان نیست.خرپزان است و همین العان من یک خر پخته هستم که اینها را تایپ می کنم و به زبان ساده تر بخواهم بگویند خر داغ می کنند در این هوا.انتقادی که به جناب مستطاب خدا دارم این است که: آبت نبود؟نونت نبود؟تابستانت چه بود؟و چطور می شود که در بعضی جاهای آفرینش مخت ریده است؟حالا من مثال نمی زنم که بحث سیاسی می شود و خوب نیست.ولی نباید اینگونه باشد که در آفرینش مخت بریند.ناسلامتی خدایی.بعضی وقت ها فکر می کنم خدا و اینها همه دروغ هاییست که شیطان به خورد ما داده است از بس دنیا پر از اشکال است.شاید خودِخرش این دنیا را ساخته است و برای اینکه ما نفهمیم چقدر اشکال دارد گفته است اینها کار خداست.شاید شیطان خدا را زندانی کرده است.
فکر کرده ای چه؟فکر کرده ای می گویم اگر کنارم بودی بغلت می کردم؟نازت می کردم؟یا مثلن دستانم را دور گردنت حلقه می کردم و لبانم را برایت لوله می کردم و از این قبیل عشقولانه بازی ها؟فی الواقع باید عرض کنم که زاییده ای عزیزم.راستش را بخواهی اگر کنارم بودی اولین کاری که می کردم این بود که لگدی محکم حواله ی تخمانت کنم تا برای همیشه عقیم شوی.اصلن شاید مثل پسر همسایه ی ما که توپ خورد به تخمش و تخمش را کشیدند تو هم یک تخم می شدی و من هی به قیافه ی نزارت می خندیدم و روحم شاد می شد.اگر کنارم بودی موهایت را می کشیدم و مجبورت می کردم دور تا دور خانه به من سواری مجانی بدهی.آخر می دانی؟من از بچگی آرزو داشتم خر سواری کنم و چه کسی بهتر از تو؟تازه در حال سواری گوش هایت را هم می کشیدم و به کونت پس گردنی می زدم.خدا را شاکر باش عزیزم که کنارم نیستی.عنتر.
تو خوبی.تو خیلی خوبی.موبایلم آنتن نمی دهد وگرنه تو به من زنگ می زدی.
می دانم اس ام اس هایت نمی رسد وگرنه تو روزی هزار بار اس ام اس می فرستی.
ببخش عزیزم.موبایلم آنتنش صفر است.ایراد از تو نیست.ایراد از این خط های وامانده است. ایراد از این مخابرات تخمی است.وگرنه تو همیشه به یاد منی.
خودم را گول می زنم! می دانم که دست در دست آن دخترک تازه پیدا شده روزهایت را به شب می رسانی.شاید هم شب ها را به صبح پیوند می دهی.
بگذار این گونه فکر کنم.فکر کنم که تو به یاد منی.
احساسم را گرفتی.فکرهایم را نگیر.
من به دروغ هایم دلخوشم.
می دانید وقتی بعد از مدت ها گوشه نشینی بلند شوید و توی دلتان صدای خرت خرت بیاید یعنی چه؟یعنی ته نشین شده اید.یعنی این تکه های دلتان است که رفته است چسبیده است به روده تان و چند روز دیگر بگذرد از کونتان هم در می آید و برای همیشه می رود.عادمی وقتی ته نشین می شود باید برود دست کند توی ته نشین شده ها.خودش را جمع کند.هرکسی آن وسط ها اضافی است بریزد دور.همین ها دل را سنگین کردند و بعد شکستند و بعد هم ته نشین شد دیگر.خیلی ها به زباله دانی بروند بهتر است به همین قبله.عادمی باید مواظب باشد رسوب نکند.رسوب هم کرد بگردد تکه هایش را پیدا کند و به هم بچسباند.تکه های دل نباید دفع شوند.
اینجا ایران است.نباید همه ی توانت را روی کارت بگذاری.نباید هرچه مافوقت می گوید گوش کنی.باید یکی را گوش کنی و سه تا را به تخمت حواله کنی.حالا تخم هم نداشتی تخمدان که داری به همان ها حواله کن.خر مغزت را گاز گرفته؟ زودتر می آیی و دیرتر می روی که چه بشود؟وجدان کاری؟خاااااک عالم بر سرت که وجدان کاری نداشته باشی.وقتی به همه ی اُردهایشان گوش می دهی همین می شود دیگر.فکر می کنند باید سواری بگیرند.فکر می کنند اگر سوارت نشوند و دوپایشان را بر گردنگت فشار ندهند و حین سواری گوش هایت را نکشند خسرالدنیا والآخره خواهند شد.حقوقت را نمی دهند تا جایی که راه دارد و هی تن و بدنت را می لرزانند که جریمه ات می کنیم.ای ک*ی*رم درون خودتان و کارتان و حقوقتان.اینجا ایران است متسفانه.