199

فلسفه ی دراز بودن دست ها این است که برای بغل کردن به درد بخورد. می خواهم بروم بدهم دست هایم را کوتاه کنند.مایه ی دق اند این دست ها.همش زل زده اند به حجم خالی روبرویشان که باید دورش حلقه شده باشند ولی نیست.این خیلی بد است.شده است دست هایتان افسردگی بگیرند؟دل و دماغ هیچ کاری را نداشته باشند؟فقط هی بروند زیر چانه تان و به دور دست ها خیره شوند؟هی از خجالت خودشان را زیر سرتان قایم کنند؟دست هم روح دارد.می فهمد وقتی یک چیزی سرجایش نیست.بروم.بروم دست هایم را کوتاه کنم.


من در پاراماخ

نظرات 3 + ارسال نظر
محمد معماریان یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:48 ق.ظ http://diaries-me.blogfa.com

سلام
قبلاً هم یکبار دیگر کامنتی سر زده بودم خانه تان!
من از ریدر دنبال میکنم مطالبت رو. این یکی واقعاً عالی بود و شایان یک دست مریزاد حضوری در کامنتدونی.
موفق باشی

لطف دارین
شما تو پلاس هم هستین
درسته؟

محمد معماریان دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:36 ق.ظ http://diaries-me.blogfa.com

بعله.
https://plus.google.com/u/0/103201379019910196538

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 02:51 ب.ظ

تو پس خود جودی ابوت هستی .... خیلی ها دوست دارن که تو بغلشون کنی ... اما تا لایغش پیدا نشه دست هات هیچکاری نمیکنن

:)))))))))))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد