ورود و خروج بعضی از آدم ها در زندگیت درست مانند سرزدن یک جوش چرکین است.اول که دارند وارد زندگیت می شوند انقدر درد دارد که ترجیح میدهی همینجوری نرسیده بکَنی و از شرش راحت شوی که البته درد وحشتناکی دارد.تازه دیده اید؟این جوش ها همیشه بدترین جاها مهمان می شوند.روی بینی مثلن.سرِ چانه گاهی.یا جاهایی که به شدت درد را زیاد می کنند.مثلن زیر ِ بندِ سوتین ِ جدیدی که خریده ای و به شدت سفت و نو است.این آدم ها هم همیشه در بدتریت برهه های زمانی وارد زندگیت می شوند و هی به روح و روانت فشار می آورند.حتی اگر خیلی هم درد دارد باید زود آنها را کند تا تمام شوند.فوقش دو بار دستمال روی زخمت می گذاری.بعد از دو روز می بینی فقط جای زخمشان باقی مانده است که این هم با گذر زمان خوب می شود.فقط نباید گذاشت بمانند.بعضی از این جوش ها عفونی اند.بمانند خوره می شوند،روح و روان را می خورند و تمام می کنند.
تو عالی ای دختر
نوشته هات رو خیلی دوستت دارم همدرد ... :)
قربونت عزیزم:*
امیدوارم که من جوش نباشم ... و اگر هستم بگو خودم زودی برم
نه بابا:))
خیالم راحت شد .... پس مثل زیگیل بهت میچسبم