218

راستش را بخواهی هیچ وقت نفهمیدم دقیقا آخرین روزهای با تو بودن چه زمانی می شود.یادت نیست؟قسم خورده بودی که این روزها آخرین روزهای با تو بودن نیست.قول داده بودی که برمی گردی.می گفتی مجبوری به رفتن.دقیق یادم هست که گفته بودی از زیر سنگ هم که شده پیدایت می کنم باز.و من چهارسال صبر کردم.خودم سنگ شدم حتا.پیدایم نکردی که.سرگرم کجا بودی؟خیلی ساده بودم.نه؟راستش را بخواهی هیچ وقت نفهمیدم اخرین روزهای با یاد تو بودن کی رسید؟کی دیگر خوابت را ندیدم؟کی دیگر منتظرت نبودم؟

نظرات 2 + ارسال نظر
یه آقاهه چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:08 ق.ظ

و کی دیگر سنگ شدم

هوووووووم...

پوریا پرانا پنج‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:11 ق.ظ http://s-pourya-salehi.mihanblog.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد