244

چند وقتی به شدت عشق کاکتوس توی سرم افتاده بود و حتاع از عشقش شب و روز نداشتم و انقدر نق زدم و خودم را به در و دیوار کوباندم تا برادرم یک گلدان کوچک برایم خرید و مادرم از مدرسه‌شان انواع و اقسام کاکتوس که من آنها را کلاه قرمزی وار خاردار من صدا می‌زدم آورد. حتا برای این که خوب رشد کنند رفتم از کوهی که ریگ‌های فراوانی دارد در شبی زمستانی ریگ برداشتم و کلی هم ترسیدم. چون جز من و برادرم چند نفر دیگر هم بودند که قیافه شان به معتادها میخورد و هر لحظه منتظر بودم که برادرم را بگیرند و ببندند و من را گنگ‌بنگ کنند. و این کوه خیلی تاریخچه‌ی کسخلانه‌ی جالبی دارد. بدین صورت که می‌گویند حضرت علی از اینورها میگذشته است و مقداری ریگ از بیابان‌های کشورش توی کفشش یا چه می‌دانم همان نعلینش مانده بوده است که روزی زمین می‌ریزد و این ریگ ها هی می‌جوشد و زیاد می‌شود و این کوه شکل می گیرد. تازه شما که نمی‌دانید یک جایی در همین کوه یک فرورفتگی دارد که می‌گویند هاون حضرت فاطمه است و مردم نیت می‌کنند و یک سنگ را توی این هاون می‌کوبند و صدا می‌زنند حضرت فاطمه هوووو، و دعا می‌کنند تا جوابشان را بدهد و حتا آن ورترش هم که یک ردی روی سنگ ها افتاده است می‌گویند ردپای حضرت علی بوده است. آخر به این گندگی؟مگر ایشان به این شدت گنده بوده است؟ درست است که می‌گویند در خیبر را کنده است و اینها ولی اگر شما هم این نقش را ببینید انصاف می‌دهید که این ردپا فقط می‌تواند ردپای خدا باشد از لحاظ بزرگی. بله چنین مردم کسخل فانی داریم که من عاشقشان هستم از لحاظ این همه فان بودنشان. میگفتم. رفتم و مقداری ریگ برداشتم و زود فرار کردم تا یکهو زبانم لال گنگ‌بنگ نشوم و آبرویم به درون کون خر برود و دیگر برنگردد. بعد هم انقدر به این زبان بسته ها می‌رسیدم و هی بهشان آب می‌دادم که قرمز شده بودند و جوش زده بودند به زعم من و گرمیشان کرده بود. بعد هم کم کم عشقش از سرم افتاد.هفته به هفته بهشان سر نزدم.اگر مادرم دلش به حالشان نمی‌سوخت و تیمارداریشان نمی‌کرد العان حتا یکی از آنها هم زنده و سلامت نبود.گاهی فکر می‌کنم من هم مثل همین کاکتوس‌ها شده‌ام. تنها با این تفاوت که بعد از رها شدن دیگر به تخم هیچکس هم نبوده‌ام.از خاردارهایم هم خاردارترم.

نظرات 5 + ارسال نظر
آرشید یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:56 ق.ظ http://arshid.blogsky.com/

سلام
از کاکتوس باورهایمان
فقط تیغهایش مانده ...

اشکان - غریبه سابق یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:01 ب.ظ http://ashteroh.mihanblog.com/

کاکتوس هم مخالف زیاد داره هم هوادار!
قیافه اش که بدک نیست!

پوریا پرانا یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 07:15 ب.ظ http://s-pourya-salehi.mihanblog.com

ای آقا...

هعییی رفیق
کجایی

گربه تنها دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:07 ب.ظ

از مومک استفاده کن خار ها را بکن
ولی هر کس جغد بخواد خار هاش را هم تحمل میکنه

مگه خار مث ریش میمونه عاخه؟:))

هانیرا یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 04:20 ب.ظ http://hanira.persianblog.ir

ما هممون کاکتوسیم وسط بیابون خودمون خبر نداریم

هووووووووم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد