1- من به گوجه حساسیت دارم.یعنی دقیقش را بخواهید وقتی گوجه خرد می کنم یا حتی کس دیگری خرد می کند و یا حتی تر وقتی توی خانه ی همسایه هایمان دارند رب گوجه می پزند من تمام بدنم شروع به خارش می کند.تازه الان هم که دارم این سطور را تایپ می کنم تنم به خارش افتاده است.یاد گرفته ام تا حد امکان از گوجه دوری کنم.از خوردنش نه.از کارهای مربوط به خوردنش فقط!
2- خواهرم کتاب رمانی خریده بود به نام عشق توت فرنگی نیست - متوجه که هستید؟من این کتاب های رمان چیپ ایرانی را نمی خوانم، خواندن این جور کتاب ها مخصوص همان دخترکان 13-14 ساله است و مدیونید فکر کنید ذره ای از این کتاب را خوانده ام حتی -
3- درست است عشق توت فرنگی نیست،عشق برای من و خیلی های دیگر ِ شبیه ِ من شبیه گوجه است.می ترسیم قلبمان به خارش بیفتد. از زیر کارهای مربوط به آماده کردنش به همین بهانه به در می رویم ولی از خوردنش خوشمان می آید.
عشق گوجه است.
جالب بود ... من فقط به بهار و گربه آلرژی دارم
و عاشق خوردن گوجه با نمک هستم ... نه ورق ورق ... همینجوری گاز بزنی
اوه:))
هوم...
هوم بک:دی
دیگه گودر نیست. بسته شد
همه چیش
من از کجا بخونم همه رو؟
شایدم اینجور بهتره
سر زدن...
کامنت گذاشتن
theoldreader
hivereader
inoreader
اینا هستنا
البته هیچی ریدر نمیشه
الاغ دلمون برات تنگ شده اصن برگرد پلاس عناقا
زر زدم میدونم:دی