282

فی الواقع هیچ وقت بدین خوشحالی نبوده ام.آخر کراش مورد نظر که در رویاهایم می دیدمش و سر به روی شانه های مهربانش می گذاشتم، اعتراف کرد به دوست داشتنم، می گفت می خواهد  شانه هایش تکیه گاه باشد برایم، گفت می خواهد که سایه‌ی سرم باشد، همدمم باشد،کس بی کسی هایم باشد، گفت هیچ وقت تنهایم نخواهد گذاشت و اگر مرگ من را از او جدا کند او نیز خواهد مرد...

تا بحال دروغ سیزده ای بدین تابلویی دیده بودید؟

نظرات 2 + ارسال نظر
علی بالا پنج‌شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 02:25 ق.ظ

خاک تو سر دروغگوت:))

دروغگو مجرم نیست
بیمار است:دی

گربه تنها چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 12:43 ق.ظ

تو میخواهی گربه را بکشی نه ... من گفتم جقدمون هم پرید و رفت
اونوقت گربه باید بیاد زیر درخت بشینه و به شاخه های خالی ذل بزنه و دنبال اون دو چشم درشت و قشنگ بگرده

خخخخخخخ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد