287

هر روز به وبلاگ وارد می شوم قسمت پست گذاشتن را باز می کنم و چند خطی می نویسم و سپس کنترل اِی می گیرم و دیلیت می کنم. همین قدر تخمی.همین قدر بیکار... دارم به این فکر می کنم که کاش می شد قسمتی از زندگی را سلکت کرد و با شیفت دیلیت آن را پاک کرد.اصلا طوری دیلیت شود که با نرم افزارهای ریکاوری نیز بازنگردد. حالا قسمتی از زندگی نمی‌شود قسمتی از مغز که باید بشود.نباید؟ اصلا چرا یکی نمی آید ویندوز من را عوض کند و لینوکس رویم نصب کند که انقدر خشک و تک بعدی نباشم؟ که هی بتوانم به قابلیت هایم چیز میز اضافه کنم؟یعنی اگر می شد چند عدد تخم اضافه روی خودم تعبیه می کردم. تخم های قدیمی ام خشک و پلاسیده شده اند.

پ.ن1: چرا نمی توانم مثل دو سال پیش شاد باشم و همه چیز به تخمم باشد.انگار قبل ترها همه چیز را به تخم پدرم حواله می‌کردم که  با نبودنش انقدر نازک نارنجی شده ام . فی الواقع از سیب زمینی تبدیل به پیاز شده ام!

پ.ن2: دی اکتیور زشت  است:دی

نظرات 2 + ارسال نظر
علی بالا شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 08:18 ب.ظ

پ.ن.2 و مرررررررررض:]

مررررررررض و درررررررررررررررد:]

گربه تنها جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 02:02 ق.ظ

آی گفتی .... داغم را داغ تر کردی

...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد