288

بیایید برایتان یک مثال ملموس بزنم تا بهتر قضیه را درک کنید! فلواقع با اینکه خودم از چادر متنفرم ولی چون می بینم کشف چادر به شکستن دل مامانی عزیزتر از جانم منجر می شود هرجا که زیر سلطه ی او باشد چادری ام و هرجا که از سیطره ی او بیرون بیفتد بدون چادر تردد می کنم. ولی خدا به سر شاهد است تا همین الان نگارنده ی این سطور موقع نپوشیدن چادر ذره‌ای احساس آزادی آن هم از نوع یواشکیش نکرده است. هنر این نیست که وقتی کسی ما را نمی بیند یا حواسش به ما نیست هرکاری دلمان خواست بکنیم و بعد هم دودورودودو سر دهیم و برای آزادی ِ به دست آمده هورا بکشیم.هنر این است که من بتوانم خودم را راضی کنم که جلوی عقیده ی مادرم بایستم و چادر نپوشم.حالا شما این را به آزادی های یواشکی خودتان تعمیم دهید.این را هم در پرانتز و جسارتا عرض کنم که به قول دوستی کل این کارها شوآفی بیش نیست. فقط پشت کیبردها شیر می شویم و بقیه جاها موشیم!

نظرات 2 + ارسال نظر
گربه تنها جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 02:14 ق.ظ

شاید باعث بشه باور کنیم که این آزادی ها حقمون هست ... و کم کم از یواشکی در بیاد

می دونم حقمونه ولی این راهش نیس

[ بدون نام ] چهارشنبه 10 دی‌ماه سال 1393 ساعت 01:42 ب.ظ htp://

منم از چادر انداختن بدم میاد ولی خیلی وقته به اجبار سر میکنم نمیدونم حجاب که فقط چادر نیست. ولی میترسم به پدر و مادرم بگم که نمیخوام سر کنم. کاش یه خورده به علایق و انتخابای من اهمیت میدادن :-(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد