می خواهم خعلی محکم درم را بگذارم جوری که دیگر به هیچ وجهی باز نشود. و مع
الاسف به جایی رسیده ام که فکر می کنم حتی اگر در خودم را نگذارم باید در
این قلب بی صاحاب مانده را محکم بگذارم و کلیدش را قورت بدهم حتاع. که هرچه
می کشم از این قلب وامانده است. و حتا قابلیت این را دارم که درم را
بگذارم و در دوردستها غوطه ور شوم و این خیلی خوب است اگر که به دوردستها
بروی و هیچ بازگشتی در کار نباشد.با دری گذاشته شده. و همه چیز زیر سر این
قلب و لرزیدن هایش است. و من واقعا نمی دانم این دانشمندان گشاد چه غلطی می
کنند و چرا یک لرزه سنج نمی سازند.انرژی هسته ای و این عن و گه ها بیاید
سرش را بخورد وقتی قلب لرزه سنج ندارد. و باید دستگاهی باشد که به انسان
وصل شود و وقتی دید قلبش زیادی دارد می لرزد یک پتک از آن خارج شود و محکم
به آن کله ی پوک برخورد کند تا لرزیدن و همه چی یادش برود و این کله اگر
بترکد بهتر است که قلبی بلرزد.
رک و قشنگ، واقعا به قلب سنج نیاز داریم
والا بوخودا