همیشه احساس می کردم اهداف بالاتری دارم و امروز که ظرفیت پذیرش دوره های روزانه ارشد را دیدم فهمیدم که اهدافم خیلی بالا است و اگر بخواهم به این همه اهداف بالا برسم کونم پاره می شود.برای ترم بعد 23 واحد دارم و همه ی درس های اصلی هم همین 23 واحد است و بهمن هم امتحان ارشد دارم و کل ظرفیت روزانه 190 نفر است.از آنجایی هم که اصلن نمی توانم به شبانه و پیام نور و بقیه ی دوره ها فکر کنم احساس می کنم که گاوم چندقلو زاییده است و کونم واقعن کشش این همه فشار و سختی را ندارد.می دانید؟هرچه فکر می کنم می بینم که واقعن کونش را ندارم که بدین شدت و حدت هم بکشم و بخوانم.پس اهداف بالاترم چه می شود؟چه کسی پاسخگوی آرزوهای بربادرفتهی یک جوانِ بیست و چندی سالهی به گا رفته میباشد؟کدام مسئول محترمی پاسخگوی این سرخوردگی ها و شکست های روحی و روانی ما جوانان بدبخت فلک زده می باشد؟هاع؟درست است که من فرار مغزها بشوم و بروم خارج درس بخوانم و به این اجنبی هایی که معلوم نیست پدر و مادرشان کیست خدمت کنم؟هاع؟درست است؟دو روز دیگر که فرار مغزها شدم و آه از نهادتان درآمد قدر من را می دانید و می فهمید که نباید یک جوان که کمی،فقط کمی کونش را ندارد با ظرفیت های کم ِ دانشگاه هایتان محدود کنید.
گاهی اوقات استراحت لازمه ... میتونی مدتی استراحت کنی تا انرژی بگیری .... بعدش دوباره با انرژی بیشتر و با قدرت ادامه بدی ... میدونم اگر بخواهی میتونی ادامه بدی و قبول بشی ... البته سخته ولی تو میتونی
عاره
انقد تلاش کردم که کونم پاره شد اصن
یک روز مونده به امتحان همه ی کتابامو ریختم دور خودم و خوندم
سرت سلامت باشه ... ته میخواهی چه کار
ببخش خیلی بد شدم
:)))))))))))))))))