دقیقن تا ساعت 2 بامداد داشتم کار می کردم و این خیلی بی انصافی است که کارهایی که توی خانه انجام می دهیم را اضافه کار محسوب نمی کنند و شما که مرا می شناسید،این حجم از تنگ بودگی از من بعید است و حقیقتن مستوجب تشویق می باشد.تازه اگر بدانید که بعد از تایپیدن می خواهم بروم برنج بپزم و دلم برای خودم کباب است دل شما هم برایم آتش می گیرد. راستش را بخواهید از همین العان که به فردا فکر می کنم کونم وا می دهد و می میرد:باید سیصد عدد پاسخبرگ پرینت بگیرم با این پرینتر داغان و ای کاش یک انسان خیر پیدا می شد و یک پرینتر نذر من می کرد تا به همه ی حاجاتش برسد.بعد بروم فرم کارآفرینی پر کنم پرینت بگیرم اسکن کنم و بفرستم.بعد گزارش کارها را اسکن کنم ارزیابی کرده تایپ کرده و بفرستم.به این باید حدود 60 صفحه آچار تایپیدن را نیز اضافه کنم.همه ی این کارها را هم باید در چهار ساعت انجام دهم،درس هم بخوانم.تصمیم گرفته ام خودم بروم جلوی خدا و هوا کنم و بگویم خودت ما را پاره کنی سنگین تر از این است که هر روز بدین شدت و حدت پاره بشوم که.من بروم به دم کردگی برنج برسم فعلن:|
خدا قوت پهلوون :)
مرسی:دی
من خودم میام تمام کار هات را انجام میدم ... و تنها چیزی که میخوام اینه که برام حرف بزنی ... از همه چیز ... شاد باشی ... و بخندی ... من انرژی میگیرم و تمام کار ها رلا با قدرت انجام میدم
البته تضمین نمیدم به خوبی خودت انجام بدم ... ولی باید بالای سرم باشی
کون خندیدنم ندارم :))