راستیتش را بخواهید هیچ جوری در کتم نمی رود.در کتم که نمی رود هیچی حتا اماله هم کردم افاقه نکرد.بدین صورت که دوباره همه ی اماله شده ها را ریدم و واقعن نمی فهمم چرا ما باید حسابداری دولتی بخوانیم و هی با ثبت هایش کونمان پاره شود و فردا ساعت هشت صبح برویم امتحان بدهیم و برینیم و به منزل برگردیم.اصلن شما فکر کن،به حمدلاه خیلی وقت است که تعریف بودجه در مملکت ما عوض شده است.به موقع که لایحه اش تحویل مجلس نمی شود،از آنور وقتی تحویل مجلس می شود به جای سه ماه بررسی فردایش تصیب می کنند.خوب دیگر این ثبت زدن دارد؟حساب فلان باید بدهکار شود و حساب بهمان بستانکار؟سفره ای پهن است و همه دورش نشسته اند و می خورند.با هم اینها را نداریم که.اصلن شما می دانید هرسال چند اصله درخت قطع می شود تا کتاب حسابداری دولتی برای دانشجویان چاپ شود؟راستش من هم نمی دانم ولی می دانم که خیلی است.درخت هایی که به ما اکسیژن می دهند ببریم و چس و گوز تحویل ملت بدهیم؟به خود خدا قسم که درست نیست این کارها.
دلت خیلی پره جوون...
تا به حال از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم!
حرف حق جواب و جدل نداره!