شده است تا به حال که کلن رد کنید؟مع الاسف باید بگویم که برای من خیلی شده است.یعنی می خواهم بگویم که هی رد کرده ام و هی برگشته ام.هرکس خطی دارد برای ردکردگی که اگر از آن خط رد شود دیگر نمی شود برگردد و فکر می کنم خیلی وقت است که من از این خط گذشته ام.یعنی انقدر از این خط رد شده ام که دیگر حتی در دوردست ها هم معلوم نیست و باید با کمال شرمندگی اعلام کنم که گم شده ام.العان دلم می خواهد بروم به مخاطبی که خاص باشد هی با یک لحن جالبی بگویم بچه و هارهار بخندم ولی یک دفعه مغزم می گوید در ایز نو اسپیسیفیک کانتکت و نمی دانم چرا مغزم همه ی ارورهایش را انگلیسی می دهد نمی داند که من زبان خودم را هم نمی توانم بفهمم چه برسد به این زبان های اجنبیِ جهان خوار که مرگ هم به نیرنگشان است.ها راستی یادم رفت بگویم: از یابنده تقاضا می شود یک تمبر درِ کونِ شخص ردکرده شده بزند و آن را به نزدیکترین صندوق پستی بیاندازد.قبلن از همکاری شما صمیمانه سپاسگذاریم.
طوریم نیست که!اشتباه فکر می کنی.دستانم نمی لرزد که!زمین می لرزد.اصلن شاید خودت روی ویبره ای فکر می کنی من می لرزم.
غصه؟من و غصه؟اشتباه می کنی.پس چرا دور چشمانم سیاه شده؟زغال مالیده ام.تنها برای دلقک بازی.
قرمز شده است چشمانم؟کور رنگی گرفته ای ها.لنز سبز گذاشته ام و تو قرمز می بینی.
دورش خط افتاده؟اخم نکرده ام که.این ها همه گریم است.آخر می دانی؟ تازگی ها بازیگر شده ام.فیلم زندگی ام را بازی می کنم.چین ها همه از گریم است به جان تو.نه به جان خودم.
غمگینم؟چرا دروغ می گویی؟خنده هایم را نمی بینی؟
عزیزم فکر می کنم متوهم شده ای تازگی ها.حواست کجاست؟
ما وقتی خونی روی زخم خشک می شود می گوییم کُل بسته است.نمی دانم شما هم می گویید کُل بسته است یا اصطلاح دیگری دارید.فی الواقع به تخمم اگر اصطلاح دیگری هم دارید، فقط این را گفتم که اگر خدای نکرده نمی دانید کُل چیست بدانید و العان خوشحالم که دانسته اید.هاع..می خواستم این را بگویم من خیلی دوست دارم که کُل بکَنم. اصلن وقتی روی صورتم یا در حمام توی کله ام کُل پیدا می کنم خیلی خوشحال می شوم و با خوشحالی این زائده را می کَنم.شاید شما در ذهن خود بگویید هیوق خیلی کثیفی و باید اعلام کنم که اگر هم می گویید به تخمم.اصلن وقتی این کُل ها را می کَنی احساس سبکی می کنی.یا زخمت کلن خوب شده است و دیگر کُل نمی بندد یا از نو پروسه ی کُل سازی و کُل کنی تکرار می شود تا دیگر خوب شود.می خواهم بگویم کاش زخم های دلی هم کُل می بستند تا با چندبار کندن خوبِ خوب شوند و دیگر اثری ازشان نماند.
یک دفعه دیدم که از خودم جدا شده ام و با سرعت موشک های دور برد دارم صاف به طرف آسمان می روم.من برای مردنم زود بود که!تازه شام خورده بودم.العان مادرم بیاید من را بدون روح ببیند چه می کند؟سکته می کند از ترس.تازه چهلم پدرش و عمه اش و سال عمویش و نوه ی عمویش امشب بوده است.منظورم این است که خداوند به طرز مبسوطی در ما فرو کرده و بیرون نمی آورد به حول و قوه اش.حالا من هم بمیرم؟نمی شود که!یک دفعه یکی شتلق توی گوشم زد و گفت:خره.نمرده ای که.داری به عرش می روی.اثرات آبگوشتی است که خورده ای نامردِ تنهاخور.می مردی یک لقمه جا می گذاشتی ما هم می زدیم؟چه می توانستم بگویم جز اینکه به سبک پسرعمه زا بگویم هاع؟همین طور به سان جت می رفتم که سر راهم ساختمان هایی دیدم هزاران طبقه. دیده اید خدا جوابمان را نمی دهد؟زده است به بساز بفروشی.دیده اید هرچه پیامبرانش را قسم می دهید فایده ندارد؟ازشان بیگاری می کشد.خودم ممد را دیدم که داشت آجر پرت می کرد.بدبخت ها انقدر خسته می شوند که دیگر کونِ برآورده کردن خواسته های ما را ندارند که.در همین سیرکردن ها بودم که یک دفعه با کون به بدنم سقوط کردم و فهمیدم آبگوشت را نباید تنها خورد.باید کمی برای فرشتگان نگه داشت.وگرنه بالا می برندت و با کون زمینت می زنند.
تعریف سلکشنم را که کرده بودم؟اول داریوش ناله می کند: به ماه بوسه می زنم...ترک بعدی ابی توصیف می کند یک عاشق را:از عشق تو بی تابم...بعدی چاوشیست:زخم می زنی اما از جذام بیزاری..بعدی:تظاهر کن ازم دوری.بعدی:داره می باره بارون و تو نیستی..صبوریم کمه بی قراریم زیاده..ساموان لایک یو..سیگار با مشروب..نامردمو و قولم رو می شکونم..وقتی که میرم تو خودم شاید..آخ.انتظار دارم حالم خوب باشد؟
گروه کیوسک آهنگی می خواند خطاب به مرتضا و با او درددل می کند.هیچی.خواستم بگویم همه ی ما باید یک مرتضای درون داشته باشیم.اصلن مرتضا نشد غضنفر.غضنفر نشد قلمراد.چه می دانم یکی باید باشد توی دلمان که با او درددل کنیم.حرف هایمان را به او بگوییم.راهنماییمان کند.حواسش بهمان باشد،که از بی مرتضایی به بیرون از دل رجوع نکنیم.مرتضاهای دلی خیلی بهتر از مرتضاهای گلی هستند.مرتضاهای کاغذی ارزش ندارند که.توی دلمان بریزیم به قرعان سنگین تر است.
سیستم ما انسان ها باید شبیه ماهی باشد.البته نه به آن شدت ها.نع.می دانید که..ماهی سه ثانیه ای رفرش می شود.دیسک کلین آپ می شود اصلن.اگر سیستم ما آدم ها سه ثانیه ای که نه..یک روزه بود بهتر بودیم به همین قبله.سر 24 ساعت کلین آپ می شدیم کلن.دیگر نه خاطراتی بود که به گا بدهند.نه زخم هایی بود که مثل خوره روح آدمی را در انزوا بخورند.نه دلشکستگی ها به یاد آدمی می ماند.نه بدی ها.نه نامردمی ها و نه نارفیقی ها.هر روز از نو عاشقی می کردیم.هر روز از نو دوست داشتیم یک دیگر را.هر روز از شادی های تکراری چنان به وجد می امدیم که آن سرش ناپیدا.حتی دولت مردان هم دشمنی ها یادشان نمی ماند.یادشان می رفت قرار است جنگ راه بیاندازند.تحریم کنند.زندانی کنند یکی را.دنیا خیلی بهشت خوبی می شد به همین سوی چراغ.
احساسم خراب شده؟ریپ می زند؟به تخمت.سرت سلامت باشد عزیزم.
خسته ام؟ فدای سرت.سرت سلامت باشد عزیزم.
دلم شکسته؟مهم نیست که.سرت سلامت باشد عزیزم.
خرد شده ام؟به درک.سرت سلامت باشد عزیزم.
دارم دیوانه می شوم؟به جهنم.سرت سلامت باشد عزیزم.
کسخل شده ام؟مگر قبلن نبودم؟حرف ها می زنی ها.سرت سلامت باشد عزیزم.
هی به یک جا خیره می شوم؟چیزی نیست.چشمانم کم سو شده است.سرت سلامت باشد عزیزم.
تو فقط سلامت باش.
می گویند آنها که قد بلندند در بچگی خط کش خورده اند و من از مادرم نمی گذرم که به خواهر برادرم خط کش داد بخورند و به من نداد و حالا آنها با این سنشان از من بلندتر باشند و به من هارهار بخندندو فکر کنم به من به جای خط کش بالشت مار داده اند که انقدر گردالی شده ام و حتا می توانم با خودم فوتبال بازی کنم.بدین صورت که یک پس گردنی به کونم بزنم و هی قل بخورم.اصلن خیلی هم خوب است که قدت اندازه ی یک چس بیشتر نباشد(یعنی همین الان بچسید بعد بویش را متر کنید،آفرین این شد قد من) تازه گردالی هم باشی.خیلی هم بیبی فیس جلوه می کنی و ملت می آیند از تو می پرسند مدرسه می روی و تو درون کونت عروسی می شود و وقتی می فهمند تو یک بیس چار پن ساله ی به گا رفته هستی تعجب می کنند و بیشتر درون کونت عروسی می شود.