21

رضا یزدانی هزارمین بار است که می خواند تو سیگارو خاموش کن تا بگم... و من هر دفعه از نو به گا می روم و من سیگار نمی کشم اما فانتزی ام این است که بروم بخرم و شروع کنم با این آهنگ سیگار کشیدن و به اینجایش که می رسد سیگار را بشکنم و با گریه دود شوم و به گا بروم.بله الان یک بیس چارساله ی به گا رفته ی چس ناله کنِ عظما در خدمت شماست که می داند چه مرگش هست ولی چون رویش نمی شود از بیخ منکر می شود و همه چیز را تقصیر این دل بی صاحاب می اندازد و خاطراتی هست در ذهن انسان که مانند افسون چسب سیریوس روی ذهن چسبیده و به هیچ وجه نمی توان آنها را پاک کرد یا فراموش کرد و اینها همان خاطراتی هستند که به گا دهنده ی انسانند. و بعضی وقتها هست که خاک بر سر می شوم حتی و اشک چشمهایم را پر می کند ولی دلم می زند توی سرم و می گوید خره مرد که گریه نمی کند و من گول می خورم و خوب می شوم و تازه نیم ساعت بعد یادم می آید که خاااعک بر سرم من که مرد نیستم ولی دیگر خوب شده ام و راستش را بخواهید پتانسیل مرد شدن را در خودم می بینم و حتا می خواهم بروم سبیل بگزارم و سرم را کامل کچل کنم که کسی نمی گذارد.پس من گه می خورم مرد باشم.با تشکر.خدافس.

نظرات 1 + ارسال نظر
گربه تنها سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:42 ب.ظ

ما به مردونگی قبولت داریم

خدا رو شکر:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد