284

تنها دلیلی که با چوب کبریت چشمهایم را باز نگه داشته ام وبه خوابی خوش فرو نرفته ام ثبت نام نمایشگاه کتاب می باشد که سایت قشنگش از صبح ما را نموده است.بدین صورت که یک بار صفحه اصلی بالا نمی آید یک بار موقع ثبت نام ارور می دهد و یک بار موقع پرداخت آنلاین و یک بار هم بلکل می گوید که سایت موقتا غیر فعال شده است.خلاصه دقیقا مصداق بارز همان جوک معروف جهنم ایرانی ها و قیر و قیف است. یکی هم نیست برود بهشان بگوید شما که در منیج کردن یک سایت به دلیل حجم ترافیک بالا ریده اید افزاریش جمعیت را دقیقا برای کجایتان می خواهید که خودم بیایم و بهتان اماله کنم؟ هاع؟ تازه نمایندگانی داریم بهتر از آب روان که برای اینکه خدای نکرده از بس بیکارند حقوقشان حرام نشود می نشینند و برای ممنوعیت کاندوم تصمیم می گیرند و یکی نیست بهشان بگوید از یک طرف می گویید خانواده ها حداقل سه فرزند داشته باشند از یک طرف می گویید یارانه نگیرند از یک طرف هم که بنابرتدبیرات مقامات بالا تحریمیم.خداوکیلی بیایید اعتراف کنید شب ها زیر کون کی می خوابید که بدین شکل گوز توسرخورده شده اید؟هاع؟ گفتم کون یاد مطلبی افتادم. ما آدم های از تنهایی ِ مجاز فرار کننده و به شبکه های مجازی پناه آورنده اگر می خواستیم انسانها سرشان را در کونمان کنند و فضولی کنند و هی بدون اینکه از چیزی باخبرباشند جاج کنند ما را، همانجا توی واقعیت خیلی انسان های حاضر به توی کون رونده ای را می شناختیم.توی مجاز آدم ها باید به توی کون نرونده و آن جاج منتال باشند تا رستگار شوند.

283

چطوری عسل  ِمادر؟ خوبی؟ ویرم گرفته باز نصیحتت کنم دخترم. بیبی جان، مادرت همیشه خوش بین بوده است به همه چیز و همه کس و خدا شاهد است هزار بار چوب این خوشبینی اش را خورده و باز هم اصلاح نشده است.من همیشه عقیده داشتم و متاسفانه هنوز هم دارم که هر آدمی خوب است مگر اینکه خلافش ثابت شود. ولی تو اینگونه نباش.من خیلی ضربه ی اعتماد کردن به غیری که فکر می کردم خودی است را خورده ام مادر. تو به همه بدبین باش، الّا من  ِگردن شکسته. وقتی با خوشبینی به همه چیز و همه کس نگاه می کنی و بعد از این اعتماد ضربه می بینی هیچ کس را غیر از خودت مقصر نمی دانی.هیچ وقت کاری نکن که در مقابل خودت مسئول باشی.همیشه در مقابل خودت سربلند و بدون اشتباه بمان. مادرت خودش را با غصه خوردن به اشتباهات گذشته،مثلا اشتباهی که دومین سه شنبه ی مهرماه سال 83 مرتکب شده پیر کرده است.تو سعی کن بی اشتباه بمانی و اگر اشتباه کردی خودت را ببخش.بخشیدن خود از همه ی بخشش ها سخت تر است.

282

فی الواقع هیچ وقت بدین خوشحالی نبوده ام.آخر کراش مورد نظر که در رویاهایم می دیدمش و سر به روی شانه های مهربانش می گذاشتم، اعتراف کرد به دوست داشتنم، می گفت می خواهد  شانه هایش تکیه گاه باشد برایم، گفت می خواهد که سایه‌ی سرم باشد، همدمم باشد،کس بی کسی هایم باشد، گفت هیچ وقت تنهایم نخواهد گذاشت و اگر مرگ من را از او جدا کند او نیز خواهد مرد...

تا بحال دروغ سیزده ای بدین تابلویی دیده بودید؟