246

اصولا همه چیز قدیمی اش بهتر است. مثلا شما به همین اجناس عتیقه نگاه کنید ببینید غیر از میراث فرهنگی خودمان قاچاقچی های عتیقه یا کشورهای دیگر چه سر و دستی می شکنند برای اجناس عتیقه ی ما. یا حتما شنیده اید که می گویند دود از کنده بلند می شود. بگذریم. میخواهم بگویم خواستگاری هم قدیمی اش بهتر است. شما به این خواستگارهای قدیمی نگاه کنید! خیلی خوب فهمیده بودند که حیاتی ترین و استراتژیک ترین مکان منزل دست به آب است. البته به زعم بنده قلب منزل هم همان دست به آب است و منابع مختلف اشتباها آن را آشپزخانه ذکر کرده اند. بله داشتم میگفتم قدیم ترها وقتی میخواستند به خواستگاری بروند ابتدا دستشویی منزل طرف را چک میکردند ببیند تمیز هست؟ آفتابه اش مرتب سرجایش گذاشته شده است؟ خدای نکرده روم به دیوار سر آفتابه اش که گهی نیست؟ آخر آنها خیلی خوب فهمیده بودند که افرادی که به فرآورده های پایین تنه احترام بگذارند افراد قابل اعتمادی هستند. میخواهم بگویم کسی که برای مکان عن و گهش هم ارزش قائل است حتما  تک تک مکان های  زندگیش ارزشمند و پاکیزه است. یا یکی دیگر از رسوم خیلی خوب قدیمی ها برای خواستگاری این بود که گوشه ی فرش را کنار میزدند تا آشغالی چیزی زیرش نباشد که خداوند متعال ذلیل کند سازنده ی مبل را که این رسم را کم‌کم منسوخ کرد و به تاریخ پیوستاند. خودتان قضاوت کنید کسی که آشغال هایش را زیر فرش پنهان کرده باشد از کجا معلوم که دل در گرو دیگری ننهاده باشد و موقتا این شعله را خاموش کرده باشد و همانطور که با تلنگری آشغال ها پیدا میشوند شاید بادی وزید و شعله ای زیر خاکستر مانده را روشن کرد؟آن وقت چه کسی جوابگوست؟ آقای مخترع مبل شما جوابگویی؟ نیستی دیگر برادر من. نیستی! خواستگاری های این دوره و زمانه خیلی سر دستی و مسخره شده است. به جای اینکه به دست به آب طرف نگاه کنند یا زیر قالی اش را نگاه کنند به خوشگلی دختر نگاه میکنند. به پول پدر دختر حتی. به اینکه چند سکته ی ناموفق در کارنامه ی کاری پدر به چشم میخورد. به اینکه وراث چند نفرند و دخترک برادر هم دارد یا نه. عزیزان من خوشگلی و مال و منال دنیا به تبی بند است. از دست به آب غافل نشوید که تا جان در بدن دارید باید به دست به آب بروید و فرآورده های پایین تنه را به آب روان بسپارید. راستی یادم رفت بگویم. به خانه ای که دارای توالت فرنگی هست داخل نشوید بهتر است به زعم من. این ها مظاهر غرب زدگی هستند عزیزان من.دشمن از راه همین خلاها به ذهن و فکر شما نفوذ می کند.مواظب دست به آب های فرنگی باشید تا آسیبی به مملکتمان نرسد .


*متن من در وزین نامه

شماره 12 را از اینجا دانلود کنید

245

شما که غریبه نیستید،قدیم تر ها وقتی هنوز نوار کاست ور نیفتاده بود و سی دی و دی وی دی هنوز فراگیر نشده بود،حول و حوش سیزده چارده سالیگم یعنی،عشق نوارهای سعید شهروز داشتم.هر آهنگی را هزار بار گوش داده بودم،حتی بیایید در گوشتان بگویم-یک دفتر داشتم که همه ی شعرهایش را تویش نوشته بودم-هیییس میدانم خیلی چیپ بوده است کارم، اما خدایی همه ی ما در همین سنین چیپ بازی هایی داشته ایم حالا یکی مثل من پسر شجاع می شود و اعتراف می کند یکی هم پسر شجاع نمی شود و اعتراف نمی کند.هنوز هم نوارهایش را دارم البته.ضبط صوت نداریم حالا.بله داشتم میگفتم دیشب به یاد ایام قدیم افتادم.صبر کردم ساعت 2 شود تا دانلود مجانی شود، آخر میدانید؟ ما مثل شما بورژوا نیستیم،اینترنت نامحدود هم نداریم.پرولتاریای بدبختی هستیم که منتظر ساعت دانلود مجانی می مانیم و تازه وقتی دانلود مجانی شد هی سرعت را به اجداد نداشته اش قسم می دهیم که خوب باشد.بله ساعت که 2 شد گشتم و فول آلبومش را پیدا کرده و دانلود کردم. خیلی خوب بود.حتا یادم می آید بعد از کدام آهنگ ور ِ نوار را عوض می کردم.شعرها را هم که از دم حفظ بودم.شما هم اینجوری هستید یا فقط من آهنگ های هزار سال پیش را با کیفیت آینه به یاد می آورم و الان حتا نمی توانم کارهای صبحم را به خاطر بسپارم که رییس فلان فلان شده مان نگوید توی پیشانی ات یادداشت کن کارها را.افکار سیزده چارده سالگیم را میخواهم.چقدر بی دغدغه تر و راحت تر بودم.مهم ترین دغدغه ام این بود که معدل امسالم که شده است 19.25 نسبت به پارسال که 19.65 شده بود 0.4 افت داشته است و حالا بدبخت بیچاره شدم و جواب مادرم را چه بدهم و آبرویش را در کوی و برزن و جلوی همکارانش برده ام و آخر درست است که فرزند خانم س معدلش از بقیه ی هم کلاسی هایش کمتر شده است؟ حالا ولی...دغدغه هایم فیلان خر را پاره میکند.خر هم طاقتی دارد چونکه.راستی یک ترانه ای دارد که در اواسطش میفرماید: قربونی وصال تو پوست نجیب پیرهنم،ما که آن وقت ها بچه بودیم و حالیمان نبود ولی آیا منظور این نبوده است که لباسمو پاره میکنم میچسبم بهت؟خاک به سرم.چه بی ناموسیا.