221

فکر کرده ای چگونه است؟چگونه بدون این که بخواهی و حتا بدانی دلی را به آتش می کشی؟ درست مثل این می ماند که بی هوا شعله ی گاز را روشن کنی، بی که حواست باشد روی آن دستگیره ای آتش گرفته است و بوی سوختگی که همه جا را برداشت تازه بفهمی که چه کرده ای و چیزی نمانده باشد از آن دل- ببخشید دستگیره - جز جزغاله ای.تازه این در خوشبینانه ترین حالت ممکن است.خدا نکند کربو باشی. که دستگیره کل خانه را به آتش خواهد کشید.دیگر فرقی نمی ماند بین دل و دستگیره.هر دو جزغاله می شوند اگر کربو باشی.می دانی؟ اگر زود به داد دستگیره برسی دیگر نه خانه ای بو می گیرد نه آتش سوزی می شود..ولی..دلی را که به آتش بکشی...چطور می خواهی به دادش برسی؟چگونه آب رویش می ریزی؟حواست کجا بود وقتی دلم را به آتش می کشیدی؟
نظرات 1 + ارسال نظر
گربه تنها سه‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 02:31 ق.ظ

ای جان کی دلت را سوزونده ... بگو خودم برم یه پنجه اساسی بهش بکشم تا حواسش باشه

تموم شد رف
دیگه از پنجه کشیدن گذشته:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد