241

امرروز بعدازظهر خواب عجیبی دیدم.خواب می دیدم دقیقا همین امروز است.ولنتاین یعنی.نامه ای به دستم رسیده است،با این آدرس:تهران،کاترینای شمالی،کوچه ی اطلس. توی یک دفتر یکی برایم نامه نوشته است،از ده سال پیش تا همین حالا و هی ابراز عشق کرده است.هی گفته است دوستم داشته است و من جوابش را نداده ام.هی پرسیده است آخر تو با کدام خواستگارت ازدواج کردی؟هی روزهای خوب دو نفره را توی نامه نوشته بود و جا به جا اشک ریخته بود.
شما که غریبه نیستید،دلم به حال دل تنهایم سوخت،من که هیچ وقت کسی را نداشته ام،مغزم آرزوهایش را در قالب خواب برآورده می کند تا خیلی دردش نیاید این بی کسی.

نظرات 6 + ارسال نظر
پوریا پنج‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:15 ب.ظ http://blueground.blogsky.com/

جالب بود
خوشحال میشم به من سر بزنی
راستی با اجازه لینکت کردم

پوریا پرانا چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:03 ق.ظ http://s-pourya-salehi.mihanblog.com

مام تنها بودیم رفیق
با اینکه با کسی بودیم
اما تنها بودیم
تنهایی در جمع در تنهای تنهایی

ما باهمان تنهایان:|

گربه تنها دوشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 02:30 ق.ظ http://devil-angel.blogsky.com

به موقع خوبش را پیدا میکنی ... پس فعلا از تنهایی لذت ببر که بعدا حسرتش را میخوری
راستی یادم رفت بگم چرا هفت سین نچیدی؟
من عکس مال خودم را گذاشتم ... بیا ببین
البته سال دیگه هم تو باید عکس بذاری ... میم و میبینم

حسش نبود:))

گربه تنها دوشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:31 ب.ظ

خوندم و فهمیدم که حسش را نداشتی ... ولی سال دیگه با حس یا بدون حس باید بچینی
اصلا درست کردن هفت سین به آدم روحیه میده

سخته بخدا
26اسفند سال 90 بود که بابابزرگم مرد
امسال که سر این موضوع کاملن به هم ریخته بودم:)

علی بالا سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 04:59 ب.ظ

ای بابا

هعیییی

Navid یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:30 ب.ظ

khoda rahmat kone ishala hame das jami dor ham bechinim yerouz sofraro

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد