134

شما را نمی دانم ولی ما می گوییم پَرچَخ زدن، و بدین صورت است که وقتی آدم گلاب به رویمان شیدن اسهالی می شود و تا می کشد پایین به همه جای خلا گند می زند می گوییم پرچخ زده است. می خواهم بگویم بعضی از آدم ها هم همینجورند.پرچخ می زنند به کل زندگی آدمی.همه جا ردی هست که زندگیت را گهی کرده است.مهر،اردی بهشت،اسفند،سه شنبه،دی،دمِ دانشگاه.به هر طرف که نگاه می کنی می بینی ریده می شود توی حالت.می خواهم بگویم کاش پاک کننده ای بود که همان وقت که اینها پرچخ می زنند بشوید و ببردش که نماند به دیوار زندگی.که خشک نشود،که بعد پاک کردنش مصیبت شود.

133

فی الواقع یک مخ داشتم که آن هم با درس خواندن  به حول و قوه ی الاهی ترکید و نمی دانم چه رابطه ای است بین کون و مغزم.بدین صورت که وقتی یکی را تنگ می کنم آن یکی گشاد می شود و برعکس.منظورم این است که العان یک عدد مخ ترکیده ی به گا رفته ی عظمایی هستم که در اصل نیستم.بله به همین صورتِ بود و نبودم. راستش را بخواهید نمی دانم چرا وقتی که درس دارم بیشتر به نت می رسم و بیشتر جذاب است برایم و هعی می خواهم زمان استراحتم برسد و بپرم پای نت .از من می شنوید هیچ وقت برای درس خواندنتان تا سه روز جلوتر برنامه ریزی نکنید.چون در آن صورت اول به مادرتان پیشنهاد کارّ دوباره می شود و باید شما غذا درست کنید بعد هم کار خودتان زیاد می شود و مجبورید علاوه بر عصر صبح هم سر کار بروید و بعد هم که نگاه به برنامه ی کلاسیتان می کنید فقط می توانید با لحن جنس در فرندز بگویید او مای گاد و به فاک بروید.و امروز فهمستم که بعضی ها هستند که نات اونلی کسکشند بات آلسو بی شعور هم هستند و حشمت و مستر از آنها بیشتر می فهمند حتاع و العان حوصله ندارم دلیل کسکشی و بی شعوری بعضی ها را توضیح دهم و العان فقط می خواستم فقط نات اونلی و بات آلسو را در نوشته ام بیاورم که موفق شدم.

132

باید روی خودم تابلو نصب کنم.بنویسم:خطر ریزش کوه.لطفن با سرعت عبور نکنید.خوب هرچه هم کوه باشی یا حتاع تظاهر به کوه بودگی بکنی آخرش تظاهرت سست می شود.یک جای تظاهرت نشتی پیدا می کند آخر.تظاهر که سوراخ بشود هر لحظه امکان دارد فرو بریزی.یعنی می خواهم بگویم بدین صورت است که اگر یک لحظه فقط روزنه ای پیدا شود و در همان حال یکی با سرعت از دلت رد شود،خرد و خاکشیر می شود این کوه.خدا نکند که کوه دلت زمستانی باشد.دیگر کوه که ریزش نمی کند،بهمن است که می آید و خودت و همه را به فاک فنا می دهد.باید سیمان بردارم و سوراخ های دلم را پیدا کنم و ببندم.کوه که نباید سست باشد که.عیب است.همه ی غارها را باید با سیمان پر کنم.

131

لقمان یکی از عالمان مشهور روزگار است و سخنان نغز و پرمعنی زیادی دارد و همانطور که می دانید این سخن از اوست: ادب را از بی ادبان آموختم،هرچه از ایشان در نظرم خوار آمد از آن حذر کردم. آدمی است دیگر،ممکن است دلش بخواهد بی ادب بشود.دلش بخواهد فحش بدهد تا خودش را تخلیه کند.دلش بخواهد جلوی بزرگتر بی ادبی کند.مثلن پاهایش را دراز کند و سلام نکند و از این قبیل کارها.حتاع شاید دلش بخواهد کون لختی جلوی بزرگتر قدم رو برود.خوب این کارها زشت است عزیزان من.نکنید.ادب شما نشانه ی شخصیت شماست.ادب مثل بلیط می ماند،نداشته باشی شخصیت نداری.حالا به جهنم که یادت رفته بلیط بخری ای انسان بی شخصیت.به جهنم که از کسی بی ادبی ندیده ای و فکر کرده ای بی ادب بودن خوب است و شخصیت می آورد.لاکن بی شخصیت بودن برای انسان خطرناک و مرگ آور است.

پ.ن: متن بالا انشایی بود که برای دختر عمه ی کلاس پنجمی ام در مورد ادب نوشتم و مادرم دستور دادند عوضش کنم و این چیزها را برای بچه ننویسم.همین کارها را می کنید که آدمی شکوفا نمی شود دیگر.

130

دارم کپک می زنم از این حجم تکراری بودن.بدین صورت که راه می روم و از گوش هایم کپک می ریزد بیرون.حرف می زنم و حروف کپک زده اند.پیچ نافم را می چرخانم و کپک می رینم.تازه یک رنگِ سبزِعنی هم دارد.مثل رنگ عن دماغ می ماند لامصب.می خواهم بگویم که تا این حد کپکی شده ام.دارم می گندم از تکرار.روزی را می بینم که صبح بلند شوم و ببینم کلن تبدیل به کپک شده ام و اگر یک انگشت درون خودم فرو کنم کلن فرو می ریزم.همه ی کپک زده ها یک روز با نوازشی حتا فرو می ریزند و این خیلی بد است.باید به مادرم بسپارم اگر یک روز دید یک حجم سبز عنی روی زمین پخش شده است با خاک انداز جمعم نکند.اخر یک آدمِ کپک زده که دلش کپک نزده است.دل ها تنها جایی هستند که هیچ وقت کپک نمی زنند.دل اگر با خاک انداز جمع شود می شکند.دل ها کپک نمی زنند که.می میرند.

129

شده است تا به حال که کلن رد کنید؟مع الاسف باید بگویم که برای من خیلی شده است.یعنی می خواهم بگویم که هی رد کرده ام و هی برگشته ام.هرکس خطی دارد برای ردکردگی که اگر از آن خط رد شود دیگر نمی شود برگردد و فکر می کنم خیلی وقت است که من از این خط گذشته ام.یعنی انقدر از این خط رد شده ام که دیگر حتی در دوردست ها هم معلوم نیست و باید با کمال شرمندگی اعلام کنم که گم شده ام.العان دلم می خواهد بروم به مخاطبی که خاص باشد هی با یک لحن جالبی بگویم بچه و هارهار بخندم ولی یک دفعه مغزم می گوید در ایز نو اسپیسیفیک کانتکت و نمی دانم چرا مغزم همه ی ارورهایش را انگلیسی می دهد نمی داند که من زبان خودم را هم نمی توانم بفهمم چه برسد به این زبان های اجنبیِ جهان خوار که مرگ هم به نیرنگشان است.ها راستی یادم رفت بگویم: از یابنده تقاضا می شود یک تمبر درِ کونِ شخص ردکرده شده بزند و آن را به نزدیکترین صندوق پستی بیاندازد.قبلن از همکاری شما صمیمانه سپاسگذاریم.

128

طوریم نیست که!اشتباه فکر می کنی.دستانم نمی لرزد که!زمین می لرزد.اصلن شاید خودت روی ویبره ای فکر می کنی من می لرزم.

غصه؟من و غصه؟اشتباه می کنی.پس چرا دور چشمانم سیاه شده؟زغال مالیده ام.تنها برای دلقک بازی.

قرمز شده است چشمانم؟کور رنگی گرفته ای ها.لنز سبز گذاشته ام و تو قرمز می بینی.

دورش خط افتاده؟اخم نکرده ام که.این ها همه گریم است.آخر می دانی؟ تازگی ها بازیگر شده ام.فیلم زندگی ام را بازی می کنم.چین ها همه از گریم است به جان تو.نه به جان خودم.

غمگینم؟چرا دروغ می گویی؟خنده هایم را نمی بینی؟

عزیزم فکر می کنم متوهم شده ای تازگی ها.حواست کجاست؟

127

ما وقتی خونی روی زخم خشک می شود می گوییم کُل بسته است.نمی دانم شما هم می گویید کُل بسته است یا اصطلاح دیگری دارید.فی الواقع به تخمم اگر اصطلاح دیگری هم دارید، فقط این را گفتم که اگر خدای نکرده نمی دانید کُل چیست بدانید و العان خوشحالم که دانسته اید.هاع..می خواستم این را بگویم من خیلی دوست دارم که کُل بکَنم. اصلن وقتی روی صورتم یا در حمام توی کله ام کُل پیدا می کنم خیلی خوشحال می شوم و با خوشحالی این زائده را می کَنم.شاید شما در ذهن خود بگویید هیوق خیلی کثیفی و باید اعلام کنم که اگر هم می گویید به تخمم.اصلن وقتی این کُل ها را می کَنی احساس سبکی می کنی.یا زخمت کلن خوب شده است و دیگر کُل نمی بندد یا از نو پروسه ی کُل سازی و کُل کنی تکرار می شود تا دیگر خوب شود.می خواهم بگویم کاش زخم های دلی هم کُل می بستند تا با چندبار کندن خوبِ خوب شوند و دیگر اثری ازشان نماند.